جدول جو
جدول جو

معنی کره قم - جستجوی لغت در جدول جو

کره قم
(کَرْ رِ)
از طسوج وناحیۀ رود آبان به ناحیۀ قم. (تاریخ قم ص 113)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ رَ رَ / رُو)
در تداول مردم قزوین، نوعی انگور. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ دُ)
دهی است از دهستان جنب رودبار بخش رامسر شهرستان شهسوار. واقع در 40هزارگزی جنوب باختری رامسر و9هزارگزی رودبار. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ هََ)
مرکز بخش قهستان است که در شهرستان قم و در 30 هزارگزی جنوب قم و 19 هزارگزی جنوب راه قم به اصفهان واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 1800 تن سکنه دارد. از آثار قدیم بقعه ای به نام امام زاده معصوم یا زینب خاتون و بقعۀ دیگری به نام چهارامام زاده دارد و تاریخ بنای آب انبار و مسجد آن سال 1123 هجری قمری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(کُ لَ / لِ قَدد)
قدکوتاه (آدمی). کوتاه بالا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان صفائیۀ بخش هندیجان شهرستان خرمشهر. دشت و گرمسیر است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(کَ رِ تَ)
عنکبوت را گویند. (برهان) (آنندراج). کارتن. کارتنه. (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بیات نوبران شهرستان ساوه. کوهستانی و سردسیر است و 454 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. سردسیر است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ قِ)
دهی از دهستان نازلو از بخش حومه شهرستان ارومیه واقع در 23 هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 9500 گزی خاورشوسۀ ارومیه به سلماس. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل سالم است. سکنۀ آن 160 تن. آب آن از نازلوچای و چشمه و محصول آن غلات، چغندر، توتون، کشمش، حبوبات. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جوراب بافی است. راه ارابه رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ رِهْ سُ)
هر آنچه سوراخ می کند زره را. (ناظم الاطباء) (آنندراج) :
سوگند میخورم بسنان زره سمت
کز تاب حمله گوئی تنین محور است.
اثیر اخسیکتی (از آنندراج).
- سنان زره سم، سنانی که زره را سوراخ سوراخ کند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
دهی از دهستان قهستان است که در بخش کهک شهرستان قم واقع است و 132 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(بَ قَ)
برق رود. قریه ای است از اعمال قم و از آنجاست احمد بن محمد بن خالد برقی. رجوع به تاریخ قم و الانساب سمعانی شود
لغت نامه دهخدا
دهی است نوزده فرسخ میانۀ جنوب و مشرق فلاحی به فارس. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کره خر
تصویر کره خر
بچه خر خربچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کره تن
تصویر کره تن
عنکبوت
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی ناسزا به افراد کوتاه قد
فرهنگ گویش مازندرانی
کله قند، ستون های کلفتی که بر روی تخته سنگ و در یک ردیف، بر روی زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
درخت خرمالویی که میوه ندهد
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان جنت رود بار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
دسته ی قاشق چوبی
فرهنگ گویش مازندرانی
از مراتع لنگا واقع در منطقه ی عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
ساقه ی بریده شده ی برنج
فرهنگ گویش مازندرانی
مه رقیق سفیدی که جلوی تابش ماه را در شب مهتابی بگیرد
فرهنگ گویش مازندرانی
کمند، کمندی که جهت مهار گاوهای نیمه وحشی مورد استفاده قرار
فرهنگ گویش مازندرانی